تنهـــــــــــــــــا تريــن تنهـــــــــــــــــا!

گريــــه ام ميگيرد وقتــــى ميبينم كســى كه همه ى دنيـــاى من بود منت ديگرى را ميــــكِشـــــد

 

خدايا فقط تو را مي خواهم.....باور کرده ام که فقط تويي سنگ صبور حرف هايم
مي ترسم از اينکه بگم دوسش دارم...اون نمي دونه که با دل من چه کرده...نمي دونه که دلي رو اسير خودش کرده
هنوز در باورم نيست که دل به اون دادم و اون شده همه هستي ام
روز هاي اول آشنايي را بياد مياورم آمدنش زيبا بود ...آنقدر زيبا حرف مي زد که به راحتي دل به او باختم و او شد اولين عشقم در زندگي
بارالها گويي تو تمام زيبايي هاي عالم را در چهره و کلام او نهاده بودي
واين گونه مرا اسير او کردي و دل کندن از او شد برايم محال و داشتنش بزرگترين ارزويم در زندگي
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهايم نگذارد....خدايا امشب به تو مي گويم چون تو تنها مونس تنهايي هايم هستي..
چگونه بگويم بدون او مي ميرم....او رفته و در باورم نيست نبودنش...
خود خوب مي دانم او مرا کودکي فرض کرد که نمي داند عشق چيست و براي عاشقي حرمتي قائل نمي باشد
مرا به بازي گرفت يا شايد....نمي دانم.....دگر هيچ نمي داني.. اعتراف مي کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر اين نفس را هم نمي خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدايا دوست دارم مرا بفهمد حتي براي يه لحظه


 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:47 AM توسط نگین|

 

برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا
سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:46 AM توسط نگین|

 

 
یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟


دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم



اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم
 
نظره تو چیه؟
نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:45 AM توسط نگین|

 

نمیدانم که این چه حکمتی ایست که بعضی ها هوسش رو میکنن؟

 

http://up98.org/upload/server1/02/i/7jlwq539meq8xz8xhg1p.jpg

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:44 AM توسط نگین|

 

☺✿ ذهـــــنـــَـم .... فــَـــلــج مے شـَــود

وقـــتے مے خـــوانــَـمـتـــ

و

تــــــــــــــ❤ـــــــــــو

نـــِـمے گــــویے " جـــــــانـــــَـم " ☺✿

 


نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:38 AM توسط نگین|

 

 

 

 

من او را رها کردم

 

 

 

 

 

 

 

تا او خود را در یابد

 

 

 

 

و چقدر سخت است ............ عزیزترینت را رها کنی

 

 

 

اما من انقدر او را دوست دارم

 

 

 

 

 

که او را رها میخواهم برای همیشه

 

 

 

 

 

رها از تمامی بندهاوزنجیرها

 

 

 

 

 

هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود

 

 

 

 

 

چرا که من خود اینگونه خواستم

 

 

 

 

 

و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم

 

 

 

 

 

اما او .......

 

 

 

 

 

در بند خود گرفتار بود ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:37 AM توسط نگین|

 

خاطرم...

شب است و در سکوت شب نشسته ام به خاطرت / و دلخوشم به این دلی که بسته ام به خاطرت / ببین چگونه مهربان طلسم کرده ای مرا / که از تمام قبله ها گسسته ام به خاطرت .

 

قلب من...

ماهی به آب گفت : تو نمیتونی اشكای منو ببینی , چون من توی آبم.. آب جواب داد اما من میتونم اشكای تو رو احساس كنم چون تو توی قلب منی...

 


 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:36 AM توسط نگین|

 

گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت

 

 

سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت

 

 

 

مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت

 

 

ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت

 

عزیزم...

زیباترین شب زمین شب پر از نگاه تو / دعای من برای تو ، خدای من پناه تو .

 

 

 


 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:35 AM توسط نگین|

 

 

 

یه جوری عاشقت هستم که خوابم با تو بیداره

میخـــوام تنهــا بشــم امــا خیــال تــو نمیــــزاره

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:33 AM توسط نگین|

 

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید!!!

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:33 AM توسط نگین|

 

شراب کهنه می خواهم، كه مردافكن بود زورش

كه تا يكدم بياسايم ز دنيا و شر شورش
 
 

 


 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:32 AM توسط نگین|

 

حالاکه رفته ای

نه باد می آید ونه برگی دست تکان میدهد

انگار زمان متوقف شده است

برای من

که بی کلیدپشت

همه درها مانده ام .........

 

 

 

فعلا خدا نگهدار

 

 



 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:32 AM توسط نگین|

 


 

 


با حس عجیبی با حال غریبی دلم تنگته
پر از عشق و عادت بدون حسادت دلم تنگته
گله بی گلایه بدون كنایه دلم تنگته
پر از فكر رنگی یه جور قشنگی دلم تنگته

تو جایی كه هیشكی واسه هیشكی نیست و همه دل پریشن
دلم تنگ تنگه واسه خاطراتت كه كهنه نمیشن
دلم تنگ تنگه برای یه لحظه كنار تو بودن
یه شب شد هزار شب كه خاموش و خوابن چراغای روشن


من دل شكسته با این فكر خسته دلم تنگته
با چشمای نمناك تر و ابری و پاك دلم تنگته
ببین كه چه ساده بدون اراده دلم تنگته
مث این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته
دلم تنگته

یه شب شد هزار شب كه دل غنچه ی ما قرار بوده وا شه
تو نیستی كه دنیا به سازم نرقصه به كامم نباشه
چقدر منتظر شم كه شاید از این عشق سراغی بگیری
كجا كی كدوم روز منو با تمام دلت می پذیری

من دل شكسته با این فكر خسته دلم تنگته
با چشمای نمناك تر و ابری و پاك دلم تنگته
ببین كه چه ساده بدون اراده دلم تنگته
مث این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته

دلم تنگته

 

 

 

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 9:31 AM توسط نگین|

(9).gif

نوشته شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 10:43 AM توسط نگین|


آخرين مطالب
» باز
» از تنها بودنم
» بلا
» دلم میخواد
» عکس های زیبا
» خسته ام!
» چرا دیره!
» خاطره ها
» A
» گاهی
» خواب
» تو را من دوست میدارم...
» تولد
» به کجا!
» اوکجاست
» A
» برای تو مینویسم که میدانی