مجازی

تنهـــــــــــــــــا تريــن تنهـــــــــــــــــا!

گريــــه ام ميگيرد وقتــــى ميبينم كســى كه همه ى دنيـــاى من بود منت ديگرى را ميــــكِشـــــد

مدتهاست مجازی میخندیم…

مجازی شادیم…

مجازی عاشق میشیم…

مجازی همدیگه رو دلداری میدیم…

امــــــا…………..

واقعی تنهاییم!

واقعی درد میکشیم!

واقعی از عشقهای مجازی لطمه میبینیم…..

رفتنت...

نبودنت...

نامردیت...

هیچکدوم نه اذیتم کرد

نه واسم سوال شد...

فقط یه بغض داره خفم میکنه...

چه جوری نگات کرد

که منو

تنها گذاشتی؟

من موهایم را سیاه می کنم و تو تمام شب هایت را در بغل آن دخترک مو زرد صبح می کنی
من موهایم را سیاه می کنم و تو روزهایت را با او شروع می کنی
و لبخندهای هر روزه ات را به او تحویل می دهی
من موهایم را سیاه می کنم
شب ها در سیاهی موهایم گم می شوم
و روزها هم جایی برای لبخندهایم نیست
تو نیستی و من سردم
هر شب سردتر

رد پاهایم را پاكـــــــــــ می كنم


به كسی نگویید

من روزی در این دنیـــــــا بودم.

خدایــــــا

می شود استعـــــفا دهم؟!

كم آورده ام ...!

 

به زخمهایم می نگری ... ؟!
درد ندارند دیگر ...
روزی که رفتی ،
مرگ تمام درد هایم را با خودش برد !
مرده ها درد نمیکشند ... !
حرف آخرم این است ...
برنگرد دیگر !!
زنده ام نکن ...

شـَــبـــهـــا
زیــــر دوش آب ســــَـــــــــــرد

رهــــــــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــــمـهــــایــم را
در حالی که هــــمــــــــــه میگویند:

خـــ ـوش به حـــالــَــش ...
چه زود فـَـــــــــرامــــــوش کــَـرد!

گریه شاید زبان ضعف باشد ...

شاید خیلی کودکانه شاید بی غرور...

... اما هر وقت گونه هایم خیس می شود می فهمم نه ضعیفم !!! 

نه یک کودکم !!! 

بلکه پر از احساسم

مرا ببخش ...
زمن مپرس چرا ، چگونه ؟
تا کی این چنین بی قرار و نا آرام ؟
دلی که بینوای تو شد
بینوای ساز تو ، تا ابد چنین است ...
مرا ببخش ...
به خاطر این همه پریشانی
برای این همه ناله و گلایه و زاری ...
گناه بی قراریم به گردن غم توست !
تو چشم بپوش، مثل همیشه، از این گناه تکراری!

نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !

نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد !

نباید بی تفاوت !

چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد !

کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند !

نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ

مانـــــــــــدن داد !

 

باز
بوته های گندم مست کرده اند
سرشان را به هم می کوبند .
هر وقت بوی تو نزدیک می شود
داستان ما همین است !

 

شب

زوزه گرگ

هراس بره

هی هی چوپان

فرار گرگ

دوباره قصاب

به جای گرگ

گاهی نباید ناز کشید
نباید آه کشید
نباید انتظار کشید
نباید درد کشید
نباید فریاد کشید
تنها باید دست کشید و رفت!!!

خاک پایت بوسه گاهم بود و بس

بر سر راهت نگاهم بود و بس

ای نگاهت تکیه گاه خستگی

عشق تو تنها گناهم بود و بس . . .

می ترسم از نبودنت... و از بودنت بیشتر!!!

نداشتن تو ویرانم میكند... و داشتنت متوقفم!!!

وقتی نیستی كسی را نمی خواهم. و وقتی هستی" تو را" میخواهم.

رنگهایم بی تو سیاه است ،و در كنارت خاكستری ام

خداحافظی ات به جنونم می كشاند... و سلامت به پریشانیم!؟!

بی تو دلتنگم و با تو بی قرار....

بی تو خسته ام و با تو در فرار...

در خیال من بمان از كنار من برو من خو گرفته ام به نبودنت

آتش گرفته ام.دوریت مرا بس است.خاکستر دلم را آسوده بگذار

برو که رفتن برایت واجب است...من دیگر نمیخواهمت.



 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 5 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:35 AM توسط نگین|


آخرين مطالب
» باز
» از تنها بودنم
» بلا
» دلم میخواد
» عکس های زیبا
» خسته ام!
» چرا دیره!
» خاطره ها
» A
» گاهی
» خواب
» تو را من دوست میدارم...
» تولد
» به کجا!
» اوکجاست
» A
» برای تو مینویسم که میدانی