تنهـــــــــــــــــا تريــن تنهـــــــــــــــــا!
گريــــه ام ميگيرد وقتــــى ميبينم كســى كه همه ى دنيـــاى من بود منت ديگرى را ميــــكِشـــــد
در آتش نگاه تو تبخیر می شوم
حرفی، گلایه ای، غزلی، لب فرو مبند
گفتی اجاق حوصله ام سرد می شود
آخر تمام بودن من با تو بودن است
از ابرهای خسته، باران امید نیست
شاید هنوز قافله ای در پی من است گفتم غزل به شام تو گویم عجیب نیست
نظرات شما عزیزان:
بارانیم، ز شوق تو، تکثیر می شوم
در دامن کلام تو تعبیر می شوم
وقتی من به پای تو زنجیر می شوم
بی تو از وجود خودم سیر می شوم
در بارش نگاه تو تطهیر می شوم
تا در کجای عشق زمین گیر می شوم
گر با خطوط شعر خودم پیر می شوم
آخرين مطالب